سلام. رمضان بر شما مبارك باد.
وبلاگ زيبايي داريد و اميدوارم كه موفق باشيد.
تمام لحظات اين ماه مبارك با توجه به عظمت و جايگاه بلندي كه در آيات و روايات براي آن گرديده فرصت مناسبي است براي افدامات اساسي و حركتهاي نوين و تعيين كننده اي كه آثار آن مي تواند در كل حيات انسان ظاهر شود.
انجام وظيفه الهي تبليغ در اين فضا و حال و هوا از اهميت فوق العادهاي بر خوردار است و بر همه مبلغان لازم و ضروري است كه با قدر دانستن ماه رمضان با تمام توان به وظيفه خطيرو ارزشمند خود عمل كرده و فضاي معطر ماه رمضان را مغتنم شمرده و با آماده سازي روحي و معنوي خويش پيام هدايت الهي را به گوش و جان بندگان خدا برساند و يقين بداند سخن و عمل اگر مبتني بر اطلاعات و آگاهي هاي درست و متقن و از سر درد و اخلاص باشد تاثيرات مثبت بسياري خواهد داشت.
اميد است كه همه اين تلاش ها به نحو احسن مورد توجه و رضايت ايزد منان قرار گيرد.
همه روز روزه بودن همه شب نماز كردن
همه ساله حج نمودن سفر حجاز كردن
ز مدينه تا كعبه سر و پا برهنه رفتن
دو لب ازبراي لبيك به وظيفه باز كردن
به خدا كه هيچكس را ثمر آنقدر نبخشد
كه بروي نا اميدي در بسته باز كردن
به نام خدا
غربتم را بنگر اي رازدار علي(ع)
و اندوه يتيمان داغدارت را
و سكوت خونرنگ خانه ما را
زود بود؛ آري؛ هنوز زود بود
...بي مادري ما؛ بي مادري دنيا
صلي الله عليك
يا صديقه الكبري
.قدوم گرمتان را در سراي عزاي فاطمي گرامي ميداريم
زمان: از 29/3/1384 تا 22/4/1384 از ساعت 19 الي 21
آدرس: خيابان شريعتي تقاطع خيابان طالقاني
كانون اسلامي انصار
« ديريست به تو مي انديشم ؛ سالها در پي يافتن تو گام برداشته ام و اينک ، بيش از هر زماني به جستجوي تو بي تابم . دور از مني و اين لحظه هاي بي تو بودن بر آتشي دوزخ فام مي کشاندم . . . » كلماتم زيبايي نگاهت را در انتظارند ؛ بگذار آفتاب نگاهت بر سايه سار كلماتم روشنايي بخشد ...
سلام
وبلاگ جالبي داريد
مي شه كد اول ورود به وبلاگ
و اينكه چطوري مي شه از كپي كردن جلو گيري كرد رو به من هم بدي ؟؟؟
خوشحال مي شم يه سر به كلبه درويشي ما هم بياي
ممنونم .... باي
« سبک بالان نازک خيالم ! زين پس نفسهاتان در هم خواهد آميخت و نگاهتان کودک نگاه خويش خواهد زاييد و لحظه لحظه هاتان در بکارت ثانيه ها صرف خواهد گرديد ... » سپيدپوشان عاشق ، رهسپار راه زندگيند ؛ با کلماتم به بدرقه شان نشسته ام . همراهيم نمي کني ؟ ......
« مي خواهم از او بگويم ؛ ليک فريادي از حجم درونم بانگ برمي آورد و متهورانه مي پرسدم : گمان مي داري بدان مقام دست يازيده اي که ازو خواندن و نام مبارکش در قلم آوردن ؟! چنين مي پنداري که تقدس درگاهش را بار کلام تو توان کشيدن ؟! ... » خاکسترينه را اين بار با « نواي نينوا » همراه باش ... سپاسي پيشاپيش .