• وبلاگ : هيچ وقت از يادم نمي ري مگه مرده باشم
  • يادداشت : از تو نوشتن قشنگه
  • نظرات : 0 خصوصي ، 8 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    هيچکس نمي تونه به دلش ياد بده که نشکنه... ولي حداقل مي تونه يادش بده وقتي شکست لبه تيزش دست اوني رو که شکستتش نبره

    فكرشو كن يه شب باهم يه گوشه اي تنها باشيم باچهارتاديوارو يه سقف جداازاين دنيا باشيم من باشمو توباشي ويه جفت دلهاي بيقرار فرصت خوب انتقام ازلحظه هاي انتظار امشب به ياد من بخواب فكرشوكن دستاي من روقلب توجون بگيره دل؛دل بيقرارتو توسينه آروم بگيره نه ساعتي باشه كه شب سربره وتموم بشه نه هيچ كسي سربرسه ثانيه اي حروم بشه...................

    مينويسم براي همه ي آنهايي

    که لبخند را تجربه نکردند...

    تقديم به چشمهايي که در راه ماندند

    ودلهايي که آنها را راندند,

    تقديم به اشکهايي که غرورشان شکست و

    تقديم به عهدهايي که کسي آنها را نبست.................................اگر سلطنت بلد نباشم .سلطنت نميکنم...اگر زندگي بلد نباشم زندگي نمي کنم ...اما اگه دوست داشتن رو بلد نباشم به خاطر تو ياد ميگيرم..........

    اگه يه روز شاد بودي آروم بخند تا غم بيدار نشه و اگه يه روز غمگين شدي آروم گريه کن تا شادي نا اميد نشه !

    چمن زير پاتيم، حالا يه وقت خر نشي بخوريمون!

    + niloufar 

    salam

    nemidonam ejaze daram ya na ke u ro doste seda konam

    doste azizam khili khili az neveshthai ghashnget lezat bordam khili ziad

    omidvaram hamish ashegho movafagh bashi

    اي خدا اين وصل را هجران مكن

    سرخوشان عشق را نالان مكن

    چون خزان بر شاخ وبرگ دل مزن

    قصد اين مستان و اين بوستان مكن

    نه كسي حال مرا مي پرسد

    نه كسي درد مرا مي داند

    همه با خنده زمن مي گذرند و

    كسي گوش نمي خواهد كرد

    حرفهاي من و دل بسيار است

    كه نگفتن شايد بهترين درمان است

    « باکي نبود و هراسي که عشق آنچنان بيم از من درربوده بود که تو گويي همه ناممکن را ممکن بودم و به هر کوره راهي مؤمن ... . ثانيه ها هم آغوش من در گذشتند و ... » شبي ديگر و خاکسترينه اي ديگر ؛ با نگاهت دمي باش که خاکسترهايش بر باد مي دهد ...سپاس .

    + سوسن 
    سلام خيلي خوبه شاد باشي..

    « ارابه الفاظ را کشان کشان به پيش مي رانم بل سياهه اي از سواد کويت بر صحراي مژگانم فرود آيد ... » باز هم عرصه نوشتار ادب پارسي به قلم خاکسترينه آلوده گشته ؛ با پاکي نگاهت قدري زلالش ساز ...

    سلام وبلاگ زيبايي داري.

    عاشقي يعني جان را سوختن

    ني نشستن به لب به شكوه دوختن

    من نمي‏دونم كه چه چيزايي رو بايد بهت بگم...چون چيزي ازت نمي دونم ولي برات آرزو مي‏كنم كه اين عشقت جاودانه باشه ...منم دلم براي عشقم يك ذره شده